حس میکنم که این روزا خیلی شبیه به همین وقتای پارساله.
تمام ذوق و استرس و دلشوره و انتظار برای یه اتفاق بزرگ رو دارم. امسالم به اندازه سال قبل برای شمال و عید ذوق دارم. واسه رسیدن به یار ذوق دارم. واسه رسیدن به آرامش انتظار میکشم. و تمام این روزهام پره از ترس و دلشوره. یه دلشورهی عجیب!
مثل همیشه حالا که ۱۶-۱۷ روز بیشتر به اومدن یار نمونده، دوباره غم رفتنش تلمبار شده روی دلم. حتی نوشتنش هم بغض میاره.
امان از این تکرارهای غیرتکراری و جدید :)
درباره این سایت